عاشق قایقرانی است که بر روی آبهای نیلگون دریا خدا ی مهربان آن خالق عشق قایقش را می راند و معشوق دلربا تنها مسافر آن قایق در آن دریای بیکران است عاشق آرام آرام زیر گوش معشوقش زمزمه های عاشقانه می خواند در ان فضای شاعرانه با هم از عشق مهر و محبت و وفا می گویند وگذر زمان را احساس نمی کنند و به مقصد که همان کلبه قلب عاشق است می رسند.
نظرات شما عزیزان:
|