با عشق می توان ارباب قلبی شد او را مال خود نمود

با با عشق می توان همه کینه و نفرت را در زباله دان جدایی  ریخت و بجایش مهر و محبت را جایگزین نمود

عشق کلید رهایی  هر غمی هست
عشق تنها مرهم  هر زخمی هست

نگاه ساحره قهارو ماهریست که با سحر نگاهش  روح را مسخ  و مانند برده ای مطیع به هر کجا که خود بخواهد می کشاند

شب و روز به درگاه خدا می کنم گدایی....

تا که قبول کند  عشقم را شوم فدایی....ف.فتحی

قلبی که از عشق تهی باشد قلب نیست بلکه توده ای گوشت است

عشق موثرترین مرهمی است که هر دردی را درمان می کند

زندگی بی عشق مانند شوره زاریست همانطور که در شوره زار گلی نمی روید در قلبی که از عشق تهی شود گل محبتی نمی روید

ناقوس قلب معشوقی زمانی به صدا در می آید که عاشقی شیدا و شوریده مشتاق دیدارش باشد تا که با خیال آسوده به راز و نیاز عاشقانه پردازند و به ملکوت رسند.

معشوق صید است و عاشق مشتاق صیاد

به صید غزال تیز پای معشوق رود همچو باد

 قلب معشوق شکار کند  ز عشق ان عاشق

سر راهش تله گذارد ز عشق آن مشتاق عاشق

غزال تیزپای معشوق زمانی شود نرم چون موم

عشق بی ریای عاشق کند او را نرم  چون موم

کلبه قلب عاشق خدا سراسرش پر از گل محبت  است و عطر گلهایش آنقدر خوشبو و معطر است که عاشق خدا هر روز با اشک چشمانشآن گلهای زیبا را آبیاری می کند و از انها مانند جانش مراقبت می کند چون می خواهد بهترین شاخه گل را تقدیم معشوقش الله با عشق نماید و بگوید به عشقت آنقدر می گریم و می گریم تا که مبادا گلهای محبت خشک شوندو من نتوانم هر زمان که بخواهم شاخه ای از آن گلها را تقدیم معشوقم الله نمایم.

عاشق همیشه در حال کنکاش و جستجو است تا که هدیه ای در شان معشوق بیابد و با خلوص نیت آن را تقدیمش کند و بگوید عشق من حتی اگر قلبم را هم بخواهی حاضرم از قفس تنگش جدا کنم و تقدیم معشوقم  کنم تا که دائما در کنارش باشم

عشق می تواند کهنه ترین زخمهای دلی را درمان کرد و به روز اولش در آورد

 ای خدای مهربان ای خالق عشق که عشق را  آفرید ه ای و من عاشق خدا را را روز به روز عاشقتر از قبل نموده ای بپذیر عشق من عاشق خدا را و معشوقم باش ای خالق عشق

خدایا دلم می خواهد نوک قله قلبم روم و از ان نقطه با صدای بلند از عشقم به الله گویم تا که پژواک صدایم به گوش عشاق دنیا رسد و بدانند که معشو قم الله عشقم را پذیرا شده است و من عاشق را عاشقتر کرده تا جای که می خواهم روز به رو ز   بیشتر و بیشتر در وجود معشوقشم محو  شوم                             

عاشق خدا در قلبش چشمه مهر و محبت الله  و بر زبانش  عشق الله جاری است .عاشق خدا دائما از عشق و مهر و محبت زمزمه می کند تا که اللهش راز و نیازش را بشنود و عشق  پاکش را نثارش کند شاید که معشوقش الله آن یکتای بی همتا عشقش را پذیرا شود

اولین چیزی که درباره ی جوانه زدن به ذهنم می رسد جوانه عشق به الله است ولا غیر.

 اگر معشوقی شاخه گلی را با عشق به عاشقی تقدیم نماید از نظر عاشق بهترین هدیه عالم است و با دل و جان از آن شاخه گل مراقبت می کند حتی اگر خشک شود او ان را در لابلای خاطراتش به یادگاری نگاه می دارد و هر روز به عشق معشوقش به آن شاخه گل خشکیده می نگرد و شوق دیدار یارش او را روز به روز شیفته و شیفته تر از قبل  می سازد

در کلبه قلبم را به سوی عشقم باز می کنم و دلم می خواهد در کنار معشوقم شب و روز راز و نیاز عاشقانه پردازم و در سکوت مطلق به او نزدیک و نزدیکتر شوم تا که از عشقش سیراب شوم

بزرگترین و محبوبترین عشق همه مخلوقات خلفت آفریدگاری خالقشان الله ان یکتای بی همتا می باشد

فاصله بین خالق و مخلوق با عشق کوتاه و کوتاهتر می شود تا جایی که مخلوق عاشق در کلبه قلبش جایگاه خاصی را برای معشوقش در نظر گرفته تا که لحظه ای از یارش الله غافل نشود

دست این عضو مهم و جادویی خلقت آفریدگاری وسیله ای است که مرکز شگفت انگیز ترین و پر رمز و راز ترین احساسی همچو عشق و علافه و شوریدگی و محبت را به ارمغان می آورد.

تاج مرصع بر سری نشیند که صاحب دلش عاشق حق تعالی باشد و دائما  با معشوقش الله  به راز و نیاز عاشقانه پردازد و شکر حقش را بجای آورد تا آسوده و سبکبال شود

قفس قلب عاشق زمانی تنگ و تنگتر می شود که به وصال یار نائل نگردد و از دیدارش محروم باشد و معشوق هم از اینکه نمی تواند در کنار عاشق باشد بی قراری می کند و با نگاه نافذش در قلب عاشقش نفوذ می کند و می بیند که چگونه مانند گنجشکی خود را به در و دیوار قفس می کوبد تا که در آن را گشاید و خود را آزاد نماید وخود را به معشوقش رساند

زنگار قلبها ی دلمرده   را می توان با عشق به الله صیقل داد و شفاف ساخت و انعکاسش نوری تاباند بر دل ان عاشق خدا و او را روز به روز شیفته حقش نماید و دائما به معشوقش الله عشق ورزید و لحظه ای کوتاه از یادش غافل نشود.

عاشق الله مسافت و طول راه برایش مهم نیست که باید چندین فرسنگ طی طریق نماید تا که به معشوقش حق تعالی رسد.

                   در دام عشق الله اسیر شدم ای خدا

                      جام اسارس به کام کشم ای خدا

                   زندانی عشق الله دارد معرفت ای خدا

                ز چشمه عشق الله نوشد محبت ای خدا

                  هر گز ز آن اسارت  نشو م  رها ای خدا

                عاشق اللهم و جان  خود  کنم فدا ای خدا

بیایید درب قلبهایمان را به روی خدا باز نماییم و در کلاس عشق و عاشقی بهترین و ممتازترین شاگرد کلاس شویم تا که از معشوقمان بالاترین نمره را کسب نماییم و شاگرد اول کلاس عشق و عاشقی شویم