حسی که در درون عاشق خدا فوران می کندمانند چشمه ای است جوشان که دائما می جوشد و لحظه ای از جوشش نمی ایستد چون عاشق خدا دائما به یاد معشوقش الله هست و دلش برای او می تپد و لحظه ای از یادش غافل نمی شود.

حسی را که عاشق خدا به معشوقش الله دارد آنقدر شیرین و دلچسب و خواستنی است که وصفش را هرگز نمی توان با کلام بیان نمود تنها عاشقان خدا می دانند که چه حسی را به معشوق خود الله دارند.

عاشق بیقرار الله قدر لحظات ناب با خدا بودن را می داند و دائما هم موفق خواهد شد آن لحظات ناب را تجربه نماید.

حسی را که عاشق خدا به معشوقش الله دارد هرگز با کلام نمی توان آن را توصیف نمود بلکه با بیان احساسات پاکش می تواند آین حس شیرین را به عشقش خدا ابراز نماید و به معشوقش خدا بگوید که در این دنیای فانی هیچ عشقی را با عشق معشوقم خدا معاوضه نمی کنم و تنها عشق خدایم به من آرامش روحی می دهد وباعث می شود که چند صباح زندگی را به آسودگی طی کنم تا که زمان موعود فرا رسد و به سوی اللهم پر کشم و در کنار معشوقم به آرامش آبدی رسم

قلب مانند کوه مرتفعی است که کوهنورد ماهریی همچو عشق می تواند مرتفع ترین قله اش را فتح نماید و پرچم مهر و محبت را در آن علم نماید

با عشق می توان کینه و نفرت را در زباله دان جدایی ریخت و بجایش مهر و محبت را جایگزین دلها نمود.

دلم می خواهد زنگار آیینه قلبم را با محبت صیقل دهم و آن را شفاف سازم تا که کلمه جادویی عشق در آن حک شود و دائما مهر و محبت را برایم به ارمغان آورد و عاشق شوم و به معشوق عشق ورزم .

مجنون خدا از عشق خدا آواره کوی و برزن می شود و در هر کجا سراغ از معشوقش الله گیرد و دائما می گوید از عشق تو خدا بی تاب و توان هستم تا که معشوقش الله عشقش را پذیرا شود و قبول کند  آنگاه عاشق خدا راحت سر بر بالین می نهد و شب را به روز وا می گذارد تا که سحر رسد راحت بتواند سر سجاده عشق با معشوقش الله به راز و نیاز عاشقانه پردازد و از عشقش سیراب و سر مست شود .

زمانی خلاء بزرگی بین عاشق و معشوق بوجود می آید که نیرنگ و ریا مانند حسودی بینشان تفرقه و جدایی اندازد و اندو را را از هم دور سازد.

بزرگترین آفت  و دشمن عشق دروغ و نیرنگ  و ریا است.

عشق حس غریبی است که بر دل هر که افتد او را بی تاب و بی قرار می کند و دائما بدنبال خواسته درون خود می رود تا که بتواند حس درونی اش را به کسی که دوستش دارد ابراز نماید

درجه ایثار عاشق آنقدر والا و بزرگ است که حتی حاضر است خود را در ره معشوق قربانی نماید تا که رضایت او را کسب نماید حتی اگر خود نباشد

درجه عشق عاشق آنقدر والا است و بزرگ

جان فدای معشوق می کند حتی رسد مرگ

عشق حسی است شیرین و وصف ناشدنی عاشق این حس را در بند بند وجودش حس می کند و سعی می کند خود را روز به روز به معشوقش نزدیک نماید و حاضر است از همه دار و ندارش بگذرد تا که معشوق را در کنار خود داشته باشد.

عاشق ز عشق معشوق نشود نا کام

لحظه ای ز عشق معشوق نگیرد آرام

عاشق شب و روز شود آواره کوی و برزن

همه جا سراغ معشوق گیرد ز هر مرد و زن

گذر عمر برای عاشق خدا آهسته و کند می گذرد چون عاشق خدا هرگز تاب و تحمل دوری معشوقش الله را ندارد و دوست دارد زودتر عمرش به پایان رسد و تا زوتر به معشوقش بپیوندد

نگاه معشوق مانند جادوگری قهارو ماهرمی تواند عاشق بیچاره راسحرو جادو می کند در حالی که عاشق روحش مسخ شده به هر کجا که بخواهد او را  می کشاند

سیاهچال زندان زندگی را با عشق می توان نورانی نمود تا که انوارش همه جا را روشن و زندگی را قابل تحمل نماید .

امواج پر جوش و خروش زندگی زمانی ما را به ساحل امن می رساند که نجات غریقی چون عشق همراهمان باشد.

تمنای وصال معشوق عاشق دلخسته را به تکاپو می اندازد تا که به هر طریقی شده یارش را بیابد و در کنارش به آرامش رسد.

عاشق دلخسته خدا  همچو فرهاد کوشکن همه کوههای عالم را یک به یک در هم می شکند تا که نشانی از معشوقم گیرد و دمی را در کنارش به راز و نیاز عاشقانه پردازد تا که دل بی قرارش آرام گیرد

کلبه قلب عاشق خدا سراسرش نورانی است چون عشق خدا فقط فقط باعث می شود کلبه قلبش از نور الهی روشن می شود و سرزمین قلبش را گرم و نورانی می کند تا از گرمای آن دل عاشق قرص و محکم  شود

مجنون خدا هرگز آرام و قرار ندارد چون دائما در همه جا و همه حال به دنبال معشوقش الله می گرد تاکه در گوشه ای خلوت با یارش کند و راز دل با او گوید تا که شاید آن دل بی قرارش کمی آرام گیرد

عشقی که عاشق خدا تجربه کرده با هیچ عشقی در دنیا قابل قیاس تیست چون عاشق خدا حاضر است همه هستی و دار و ندارش را دهد تا که معشوقش الله فقط و فقط عشقش را پذیرا شود

عاشق خدا لبیک گویان مانند پروانه ای خود را به دورکعبه شمع وجود معشوقش می رساند و طواف عشق را بجای می آورد

کلبه قلب عاشق خدا سراسرش پر از گل و ریحان است گلهای محبت قلب عاشق خدا آنقدر خوشبو  معطر است که عاشق هر روز به آن گلها سر می زند عطر ش را می بوید  واز عطر آن گلها به یاد معشوقش الله می افتد و بهترین و خوشبوترین گل محبت را از باغچه قلبش می چیند و تقدیم معشوقش الله می کند

پرواز عاشق به سوی معشوق پر پرواز نمی خواهد بلکه عاشق با سفینه خیالش به سوی معشوقش پر می کشد تا که عشق بی دریغش را تقدیمش نماید و در کنارش آرام و قرار گیرد

عشق قویترین و موثرترین مرهمی است که می توان بر دل زخمین و خونین نهاد و آن را ترمیم نمود

عاشق همیشه از دوری معشوق قلبش پاره پاره است چون دائما از دوری عشقش ضجه و زاری می زند و هوای دیار معشوق نمی گذارد تا که لحظه ای آرام و قرار گیرد چون عاشق است و دوری از معشوقش را پذیرا نمی باشد.

در کمترقلبی جوانه ی عشقی می روید ولی وقتی آن جوانه عشق رویید، روز به روز بزرگ وبزرگتر می شود تا تبدیل به نهالی تنومند و قوی به نام عاشق می شود تا به مجنونش عشق ورزد ودر پناه قلبش گرم وگرمتر شود.

جوانه زدن عشق الله در قلبها، زیباترین و با شکوه ترین جوانه های عالم هستی است.

شوق دیدار یار عاشق بی قرار را به تکاپو می اندازد تا که به عشقش رسد و در کنار معشوق شب و روز را سپری کند و روز به روز عاشق و عاشقتر شود و هرگز نخواهد لحظه ای بین او و معشوقش جدایی افتد.

پرواز پری می خواهد ولی عاشق خدا به پر پرواز نیازی ندارد چونکه با زورق خیالش به سوی معشوقش خدا پرمی کشد واورا در کنار خود حس می کند هرگز دلش نمی خواهد لحظه ای حس زیبایی همچو آن را ترک نماید.

عطر خوش بوی عشق نیازی به تبلیغات عطار ندارد چون آنقدر عطرش دل انگیز و معطر و خوشبو است که هر عاشق و معشوقی را مجذوب خود می نمایدو ان دو کبوتر عاشق هم را از عطر دل انگیزش سرمست و سرخوش می سازد.

عاشق و معشوق در فراق دیدار هم دائما چشم انتظارند تا که در نقطه ای از قله ای به نام قلب به هم رسند و در آنجا عهد و پیمان بندند که دیگر لحظه ای از همدیگر دور نشوند و هرگز همدیگر را جشم انتظار نگذارند.

عاشق دلخسته دائما از چشمه های مهر و محبت الله می نوشد تا که از عشقش سیراب شود تا خاطره آن عشق بیاد ماندنی و ابدی شود

عشق آسمانی و پاک الله زیباترین عشقی  است که آدمی در زندگی می تواند ان را تجربه نماید

دلم می خواهد شب و روز آنقدر با معشوقم الله  راز و نیاز عاشقانه پردازم تا که بیهوش شوم و در عالم بیهوشی خود را نزد حق تعالییم ببینم